با عمو و بابا ومامان رفتيم طبيعت گردي من كه قدم نمي رسيد پسته كوهي بچينم بنابراين با عمو سامان و بابا يه نردباني درست كرديم و من بالاي بالا رفتم و پسته چيدم حيف من كه نمي تونستم خرد كنم و بخورم اما با اون ميشه يه غذايي درست كرد و اون رو مي خورم . ...
لباسم را برداشتم تا بريم دريا اما بابا گفت مي ريم يه جاي ديگه اين جا كه مي بينيد چشمه گمبون در شمال غربي درياچه طشت يا نرگس است آب كمي شور و گرم بود من هم چه آبتني كردم جاي شما خالي اونقدر اب زياد بود كه نمي شد رفت اون وسط اين اب به درياچه مي ريزد. ...